Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (3840 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Other Matches
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Was haben Sie hier zu suchen? U اینجا چه می خواهید؟ [آمده اید اینجا برای چه؟]
hierzulande <adv.> U در اینجا
hier zu Lande <adv.> U در اینجا
hier <adv.> U اینجا
bis zur Mauer hin. U [از اینجا] تا دیوار.
Halten Sie hier. U اینجا بایستید.
Ich kann es von hier sehen. U از اینجا میبینمش.
Gefällt es dir hier? U از اینجا خوشت می آد؟
Von hier ab U از اینجا [به جلوتر]
bis hierher U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Nicht rauchen. U [اینجا] سیگار نکشید.
Hier wohne ich. U اینجا من زندگی میکنم.
Hier warten. U اینجا منتظر بشوید.
Hinaus mit ihnen! U بروند بیرون [از اینجا] !
Hier erhältlich. U اینجا می توانید بگیرید.
Lass uns raus hier! U برویم از اینجا بیرون!
Er ist nicht da. U او [مرد] اینجا نیست.
so weit U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
bis jetzt U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Bitte hier anstellen. U لطفا اینجا صف بگیرید.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Es ist immer etwas los! U اینجا همیشه خبری است!
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
Klar so weit? U تا اینجا همه چیز را می فهمی ؟
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Du hast hier nichts zu suchen! U تو بیخود می کنی اینجا باشی !
Gibt es Parkplätze in der Nähe? U پارکینگ نزدیک به اینجا هست؟
Wie komme ich zur Autobahn? U چطور از اینجا به شاهراه بروم؟
Sind Sie auf Geschäftsreise? U کاری دارید اینجا؟ [تجارت]
Er hat sich Hals über Kopf auf den Weg hierher gemacht. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
Wo ist das nächste Kasino? U نزدیکترین کازینو به اینجا کجاست؟
Begriff hier eingeben! واژه را اینجا وارد کنید!
Bitte hier warten. U لطفا اینجا صبر کنید.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
Spricht jemand hier Persisch? U کسی اینجا فارسی حرف میزند؟
Es ist nichts Besonderes los. U اینجا خبر [اتفاق] ویژه ای نیست.
Es ist viel los. U اینجا فعالیتهای زیادی [گوناگونی] است.
Bitte halten Sie für 10 Minuten hier. U لطفا ۱۰ دقیقه اینجا صبر کنید.
Bitte halten Sie für einen Moment hier. U لطفا یک لحظه اینجا صبر کنید.
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
Hier umsteigen nach Basel? U به بازل اینجا عوض کنم؟ [روزمره]
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
So weit die Theorie. U تا اینجا راجع به این فرضیه بس است .
Hier riecht es nach alten Leuten. U اینجا بوی آدمای قدیمی رو میده.
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Der Kratzer [die Beule] war schon hier. U خراش [فرورفتگی در اثرضربه] از قبل اینجا بود.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
Hier entwerten. U بلیط [کارت پارکینگ] را اینجا باطل کنید.
'Ich bin spätestens um Mitternacht wieder da.' 'Versprochen?' 'Ja.' U من منتهی تا نیمه شب به اینجا بر میگردم. قول میدی؟ بله.
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Der Chef, der den Laden hier schmeißt [schupft] . U این رییس که اینجا کارها را اداره می کند یا می چرخاند [در اتریش]
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Bestehen {n} U وجود
Existenzberechtigung {f} U حق وجود
Existenz {f} U وجود
Dasein {n} U وجود
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با وجود
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
Existenzfrage {f} U مسئله وجود
da sein U وجود داشتن
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
Faktum {n} U وجود مسلم
vorkommen U وجود داشتن
mit aller <adv.> U با [وجود] همه
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
Existenzphilosophie {f} U وجود گرایی
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
Trotzdem U با این وجود
gegenwärtig sein U وجود داشتن
bei aller <adv.> U با [وجود] همه
bestehen U وجود داشتن
aber <conj.> U با وجود این
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
Deist {m} U قائل به وجود خدا
aber trotzdem U اما با وجود این
Deismus {m} U اعتقاد به وجود خدا
trotz alledem U با وجود همه [چیز]
trotz allem U با وجود همه [چیز]
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
an Geister glauben U به وجود ارواح عقیده داشتن
seinen Warnungen zum Trotz U با وجود همه هشدارهای او [مرد]
Es besteht kein Grund zur Besorgnis. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Sorge. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Kein Anschluss unter dieser Nummer. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
nicht klüger sein als zuvor [vorher] <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Sosehr er sich auch bemühte, ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Ach, was soll's! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun. U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Keine Rückgabe. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Wechselgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Rückgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Was geht denn hier ab? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
bisher <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر]
Trinität {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreifaltigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreieinigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Ich glaube, daran besteht kein Zweifel. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
bis dato <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bislang <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bis jetzt <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
bis heute <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
je nachdem U این بستگی دارد
es kommt drauf an U این بستگی دارد
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
Recent search history Forum search
1Stalking-Methoden
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1این جا کار میکنم
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
1besser werden
1hergehen
1Brotzeit
1 بردن و آوردن را به آلمان چطوری میگن من که واقعا گیج شدم
1من باید چه زمانی اینجا باشم
1werdet ihr die Küche bald fertig geputzt haben?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com